ربنا آتنا ” نگاهش را 

آن دو تا گرگ دل سیاهش را

و قنا من عذاب شبهایی

که نبینیم روی ماهش را …


و از آن عطر در گریبانش

و از آن موی نیمه عریانش …

و از اینکه خدای نا کرده

گم کند توی شهر راهش را …


و از آن فلفل سیاهی که

روی لب های آتشین دارد …

و از آن قامتی که پیشش سرو

به زمین می زند کلاهش را …


و از آن دامنی که کوتاه است

و از آن بوسه ای که دلخواه است

و از آن چشم های خونریزی

که به جنگ آورد سپاهش را …


و از آن دلبر جسوری که

و از آن موی بوری که

حلقه انداختست جوری که :

می کشد روی دار شاهش را …


و از آن لحظه ای که خواب شده

نفسش مثل عطر ناب شده …

آنقدر آیه ی عذاب شده …

که نپوشانده شیخ آهش را …


و از اینکه مرا بغل نکند

در خودش مثل قند حل نکند

و به کام دلم عسل نکند

و کند کار دلبخواهش را …

پ.ن۱:

نوشته بود

شما اگه نیمه‌ی گمشده‌ی من بودین کجا قایم میشدین؟!

پ،ن۲:

فعلا استاد نیومده و من دارم پست میذارم!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فرهنگ مجازی اخبار آي تي Carrie سلامتی‌دان | دانش سلامتی و زندگی رول گردن پایگاه شهدای شهر سجاس آشنایی سگ پامرانین وبلاگ روستای صومعه علیا Andrea