جزر آمده و حال مرا مَد کرده

بغض آمده، از حنجره ام رد کرده


من این چمدان، تو ساک ها را بردار

بدجور دلم هواى مشهد کرده

پ.ن۱:

الان تو راه‌آهن هستیم و داریم پدربزرگ و مادربزرگ جان(همون پدربزرگ و مادربزرگی که من تا حدود۴سالگی پیش‌شون بزرگ شدم و بشدت هم دیگر رو دوست داریم و کلا با اختلاف فراوان منو از نوه‌های دیگه و دایی‌هام و خاله‌هام دوست دارند) رو داریم راهی مشهد می‌کنیم و من چقدر دلتنگ حرم و مشهد هستم

نمیدونم چرا این سری که دارند میرند مشهد یه خورده دلم آشوبه:/

عکس از گوشی خودم واسه چندوقت پیشا هست

مشهدی ها واسم دعا کنید لطفا


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Claudia چیلر هواخنک | چیلر تراکمی هواخنک موزیک فروش دوربین مداربسته دلنوشته های نورا Cha فیزیک اسلامی Jeff هیأت کوهنوردی اوز