امروز دو تا عکس از من تو مراسم سخنرانی دکتر جلیلی تو دانشگاه شهید بهشتی از طرف یکی از خبرگزاری ها منتشر شده که تقریبا شبیه دو تا عکسی هست که از #اوشون خانم تو مراسم سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی و مراسم حقوق ن تو امیرکبیر از همون خبرگزاری وجود داره

مثلا ﻏﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺖ،(ﺍﻟ)


پ.ن1:

چالش اصلی سخنرانی دکتر اونجا معلوم میشه که کلمه ی انتخابات (تغییر ساختار انتخابات فعلی سوال من بود) جزء کلمات پرتکرار سخنرانی دکتر تو اون بخشی که تو سایت دکترجلیلی منتشر شده، هست

البته دکتر جلیلی جواب سوالم رو نداد و کاملا ضمنی منو ارجاع داد به یه اصلی که خودش مورد سوال و چالش هست!

مردم سالاری دینی!!

نقل به مضمون سوالم این بود که:

من دانشجوی مهندسی صنایع امیرکبیر و دانشجوی مقطع ارشد مهندسی صنایع دانشگاه شهید بهشتی هستم

تو یه شرکت کوچولو یه هیئت مدیره ای هست که در جریان اتفاقات کلان و جزئیات و صلاح و استراتژی های اون شرکت هست و اونا تصمیم میگیرند که کی مدیر چندساله ی اون شرکت باشه و مثلا سرایدار یا آبدارچی و مثلا 50،60نفر کارمند و کارگر نقش خاصی تو انتخاب مدیر ندارند، با وجود اینکه نقش اونا مهم هست ولی اصلا ومی نداره که تو انتخاب مدیر اون مجموعه نقش داشته باشند

با چه منطقی نظام انتخاباتی فعلی که مملکت و سرمایه و بودجه ی 4ساله ی رو به رای اکثریتی میذارید که غالبا تحلیل استراتژیک نمیدونند و بعضا اصلا تا حالا مفهوم نگاه سیستمی به گوششون نخورده؟

آیا این نیاز رو حس نمیکنید که نظام انتخاباتمون و قانون اساسی باید تغییر کنه؟

یه مملکت  از یه شرکت کوچولو، هم کمتره؟

که دکتر گفتند(نقل به مضمون): « جمهوری » بودنِ جمهوری اسلامی مهم است، چون مردم اسلام و انقلاب را خودشان انتخاب کردند، به جای انتقاد از ساختار فعلی از ظرفیت های استفاده نشده ی اون توجه کنید و تو این چهار سال برید مردم رو قانع کنید که چی خوب هست و چی بد هست

(منطق این حرفم که میگم انتخابات فعلی غلط هست و نباید هر فرد یک و فقط یک رای داشته باشه(مهندسی خونده ها میدونند که چرا یک و فقط یک نوشتم!) و. رو بعدا اگه حال داشتم بهتون میگم)

فقط اینم بگم که این سوال من در مورد غلط بودن ساختار انتخابات که دکتر جلیلی اینجوری جواب دادند، رو حاج آقا علوی و حاج آقا حامد کاشانی و حتی تو بعضی از اشاره ها خود رهبری هم مطرح کردند، فقط من یه خورده رنگ و لعاب مهندسی دادم

خیلی جالبه که این سه بزرگوار(حاج آقا علوی و حاج آقا حامد کاشانی و رهبری) هم اطلاع از اصل جمهوریت ایران و مردم سالاری دینی ندارند که این چالش واسشون پیش اومده!

پ.ن2:

چه خبرتونه، چه خبببببرتونه؟(با لحن بخونید!)

این لیست انقلابی دادن هاتون بیشتر بوی عقده گشایی و تلافی کردن و الان میاییم دهن همتون رو سرویس میکنیم داره تا اصلاح امور

خدا عاقبت ایران و تک تکمون رو با این افراد انقلابی و ولایت مداری که کاندید شدند، بخیر کنه

حسم میگه اوضاع اونطوری که بعضیا تخیل میکنند، خوب نخواهد بود

این از من

پ.ن3:

شعر احمد بابایی هم قشنگ بود، بعضی از بخش هاش اینا هست:

کارد مهمان استخوان شده است

اشعری هم حقوقدان شده است


اول قصه، «می‌شود!» می‌گفت

پشت تکلیف و عشق، بد می‌گفت


دل «بعضی» ، جهنم است انگار.

آخر قصه، مبهم است انگار!


دلخوریم از غرور، ما مردم!

ذلّه از حرف زور، ما مردم!


مردم ما به عشق، «جان دادند»

جنگ، تحمیل شد، جوان دادند


اشهدُ انَّ که همین مردم

 به سر نیزه‌ها اذان دادند


گله مندند.! ورنه می‌دانیم

همه جا خوب، امتحان دادند


-خودمانیم!- گاه گاهی هم،

کار بر غیر کاردان دادند!


دل «بعضی» ، جهنم است انگار.

آخر قصه، مبهم است انگار!


بنِگر بغض و بسته بالی را

سفره ی خالی اهالی را


زخم اشرافیت، علاج نداشت

پیر امت که برج عاج نداشت


رفته دوزخ ز یاد «بعضی» ها

دلخوریم از فساد «بعضی» ها


ای بت عافیت! – به هرعلت! –

از تو ناراضی‌اند این ملت.


مردم از دست بسته دلگیرند

سفره‌ها حفره‌های تدبیرند


نا امیدی، عذابمان نشود

گره انقلابمان نشود


در دل خسته، غم نخواهد ماند

«اینچنین نیز هم نخواهد ماند»


سرِ اشراف، گرم بی عملی ست

دلخوشی مان فقط به «سید علی» ست

پ.ن4:

امروز من ساعت 1و ربع کلاس داشتم ولی استاد تایم صبح با استاد تایم بعدازظهر کلاسشون رو عوض کرده بودند و تا ساعت 11ونیم اون استاد داخل دانشگاه نیومده بود(این استاد همون استاده که سرکلاسش فلان و بهمان و داستان و . اتفاق افتاد)،بچه ها گفتند آقای*****(که من باشم) به استاد زنگ بزنه که استاد دیگه نیاد و میخوایم کلاس رو بپیچونیم، با حالت تعجب گفتم چرا من؟، متفق القول دخترا گفتند بالاخره چون که سوگلی استاد شما هستی و هر جلسه آقای *****، از دهن استاد نمی افته و شما شماره ی استاد رو داری و فلان

من هیچ من نگاه:/

بعد یکی از دخترها گفت بچه ها اذیتش نکنید بنده خدا رو چرا معذبش میکنید

من همچنان هیچ من همچنان نگاه:/

بعد گفتند بهونه بیاریم که چون سخنرانی هست نیومدیم

من گفتم آخه کدوم یکی از شما 9نفر فازشون به دکتر سعید جلیلی میخوره که بگیم به خاطر اون نمیخواید برید(پوشش بچه ها رو ببینید میفهمید که من چه زجری میکشم و چی میگم دقیقا)

یکی از دخترها گفت اصلا این سعید جلیلی کی هست

من باز هم هیچ من باز هم نگاه:/

آخرش خود استاد پیام داد که من ساعت 2 میرسم دانشگاه(تو گروه این پیام رو گذاشته بود)
که البته من نرفتم سر کلاس و تو سالن سخنرانی بودم
(به جز اون قضیه ی یکشنبه ی قبل انتخابات96، و دفاع بشدت خوب و خط دادن بشدت عالی و غیرمستقیم #اوشون خانم، و قضیه ی جزوه های مبانی برقی که دخترا دم کلاس و طوری که مثلا من نشنوم تیکه مینداختن بهم و #اوشون و دوستش داوطلب شد که بیاد بهم بحث یاد دادن اون بخش از کتاب رو مطرح کنه،من یادم نمیاد که دختری اینجوری مقابل بقیه وایسته و از من دفاع کرده باشه)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هارمونی کویر شیمی و مواد شیمیایی نرم افزار Los Tahchin Recipe - How to Make Tahchin Morgh رنگین کمان موزیک آلن fast-s