گاهی وقت ها آن قدر خسته می‌شوی که حال توضیح دادن هم نداری!

می‌گذاری هرکسی هر طور که دلش خواست، برداشت کند

من معمولا در این زمان‌ها از همه‌ی کسانی که دوست‌شان دارم، سعی می‌کنم دوری کنم، تا تصویری که از آن‌ها در ذهنم وجود دارد و تصویری که از من در ذهنشان وجود دارد، تغییر نکند.

می‌گویند زمانی که یک نفر مجبور به شیمی درمانی می‌شود، هر غذایی که در آن زمان به او بدهند در زمان‌های بعدی زمانِ خوردنِ آن غذا به این خاطر که تداعی یک واقعه‌یِ تلخِ خاصی را برایشان می‌کند حتی با وجود اینکه قبلا آن غذا را دوست می‌داشت ولی دیگر از آن غذا لذت نمی‌برد.

در ادامه فرازی از داستان حضرت مریم را به زبان خودمانی نوشتم که خواندن آن خالی از لطف نیست:

حضرت مریم یک دختر خوب و پاک در معبد داشت عبادت‌ش را می‌کرد که یک‌دفعه یک نفر ظاهر شد و بعد از یک مقدار حرف زدن، گفت:

- من از طرف خدا مأمور شدم به تو بگویم تو مسئولیت داری یک پسر را در وجودت بزرگ کنی!

+ یعنی چه که بچه را بزرگ کنی؟ به من احدی از مردها نزدیک نشده

- این چیزی هست که من مأمور شدم به تو بگویم و در این راه پشتیبان تو نیز خواهیم بود

از آن موقع تا قبل از زمانِ موعودِ تولدِ بچه، برای حضرت مریم میوه‌ها و رزق‌های مختلف و رنگارنگ می‌آوردند کلاً همه چیز خوب بود!

تا اینکه وقتش رسید و حضرت مریم از آن شهر بیرون رفت یک آیه هست در این بین که من شدیداً برایم سؤال بود، این است که در زمان حساس آن موقع وقتی که حضرت مریم س نیاز به مواد مغذی داشت،

خدا می‌گوید: وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا (مریم ۲۵)

ترجمه‌اش می‌شود:

و تنه درخت‏ خرما را به‌طرف خود [بگیر و] تکان بده تا برای تو خرماى تازه‌ ب‏ریزد (۲۵)

ظاهر آیه که خب یک معجزه هست و یک درختی که مفسران نوشته‌اند که خشک بوده با یک تکان، خرمای تازه می‌ریزد اما اگر یک ذره دقت کنید داستان عجیب‌تر از این چیزهاست!

تا قبل از این خدا برای حضرت مریم به قول ما سنگ تمام می‌گذاشت و انواع میوه‌های بهشتی برای ایشان می‌فرستاد اما در این موقعیت می گوید خودت درخت را تکان بده!

برخی از مفسرین این مسئله را با این حرف که بله در آن موقعیت خانم‌ها به یک همچنین حرکاتی نیاز دارند تا هم خودشان و هم بچه سالم باشد، حل کردند اما با این حال به نظر من این توجیهات چیزی از این حرکت به‌ظاهر ظالمانهٔ خدا کم نمی کند که هیچ، بلکه فقط یک توجیه است!

از یک استاد تفسیر پرسیده بودم و آن استاد به من اینطور جواب داد:

دقیقاً چارچوب و برنامهٔ خدا همین‌گونه است! وقتی کارها را به تو می‌سپارد و می‌گوید انجام بده یعنی به تو اعتماد دارد که می تونی آن را به سرانجام برسانی، هر چقدر هم که کار بزرگ‌تر باشد یعنی تو توانایی بیشتری برای کار داری و بهترین نقش‌ها را به بهترین افراد می دهد تا بازی کنند با وجود اینکه همیشه حواسش به تو هست اما خیلی از وقت‌ها می‌خواهد به خودباوری برسی تا ببینی در دل خود چقدر به او ایمان داری و تا کجا پای‌کار هستی بعدش که کار انجام شد خودش همهٔ همهٔ کارها را دوباره برایت درست می کند مانند ادامهٔ داستان حضرت مریم که خدا گفت ای مریم از این جا به بعد دیگر حرف نزن من بقیه‌ی کارها را درست می‌کنم

این پشتیبانی تا جایی ادامه دارد که در قرآن خواندیم که بچهٔ تازه متولد شده برای پاکی ایشان و مقام ایشان به حرف درآمد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نت کار | NetKaar شجاعت ها و شقاوت ها کارت بدون تماس R/o بدلیجات و اکسسوری نهاوندیهای مقیم تهران راهنماي ثبت انواع شرکت و برند در ايران اخبار دکتری فروشگاه اینترنتی نظم و برنامه ریزی زندگی